واژه ها یکی یکی از ذهن عبور می کنن؛
موضوعات مختلف همچنین
ولی هیچ کدوم نمی ایستن تا بنویسمشون.
خدایا دلم نماز می خواد
می خوام اعتراف کنم
الان به نماز نیازدارم
الان به تو نیاز دارم
کمک می خوام
هرچند که خیلی وقته که دلم واسه خود خودت تنگ شده و نیستی
نه درست بگم؛نیستم
بعضی وقتا سرعت ذهن به سرعت نور نزدیک می شه!
اصلا بهت اجازه نمی ده تا مطالب درونش رو استخراج کنی و به کلام تبدیلشون کنی
تجربه ش همراهم هست!
و این که این نیاز ستودنیه و گرانبها
خوشحالم که حسش می کنی
خوشحالم که دوست عزیزی مثل شما دارم...
تا ابد خوشبخت باشی تنهای عزیز;)
سلام
آره اجازه نمی ده مطالبش رو استخراج کنم(جالب بود)
من هم خوشحالم که شما هستی
گاهی ناراحت می شم که خواننده زیادی نداره وبلاگم ؛ولی وقتی می بینم یه نفر مثل شما هست که اینقدر خوب متوجه می شه چی می نویسم واینهمه لطف داره؛ از طرفی خودش هم خیلی خوب و پرمعنا می نویسه
برام کافیه.
ولی الان یکم ناراحتم از این پست جدیدتون؛حس می کنم خیلی ناراحتین ؛ایشالله هر چی هست خیر باشه