یه دختر ۲۷ ساله (اصلا نمی تونم بگم زن ؛نمی دونم چرا خوشم نمی یاد)مامان یه دخمل کوچولو؛همسر یه مرد مهربونِ تقریبا سنتی؛عاشق دوستامم و بهونه های قشنگ من برای زندگی ان؛چون رابطه های دیگه آدم حتی رابطه خیلی ناب مادر و فرزندی پر از وظیفه و تکلیفه ولی رابطه با یه دوست از یه حس رهایی نشات می گیره و دلمشغولی هاشم رو آدم آزادانه انتخاب می کنه.