لحظه

لحظه ؛لحظه  

لحظه  

حضور لحظه 

تنها چیزی که آدما دارن  

تنها سرمایه ما آدما 

چیزی که من قدرشو ؛اونطور که شایسته اون هست نمی دونم. 

هر لحظه می گذره و فرصت من رو به اتمامه و من هنوز دارم تصمیم می گیرم که  

چی کار کنم ؟ 

چطوری چه کاری بکنم  ؟

تو دنیا چی به چیه؟ 

من چی ام و کی ام ؟ 

اصلا که چی؟ 

هیچی به هیچی 

والعصر ؛ان الانسان لفی خسر  

می دونم داره می گذره 

می دونم خیلی زود تموم می شه 

تنها چیزی که حداقل تونستم درک کنم اینه که احساس خوبی از زنده بودنم داشته باشم 

همین احساس خوب خیلی مهمه که اونم بعضی وقتا تو این درگیریهای روزمره یادم می ره 

ولی یه موقعا که اون وسطاش یادم می افته اینقد حس خوبیه که نگو 

   

نظرات 1 + ارسال نظر
جوینده! جمعه 8 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 01:29 ق.ظ http://www.lightandshadow.blogfa.com

امیدوارم یه روزی بشه ، حتی برای یک لحظه هم که شده فارغ از تمام جریانات زندگی بشینی تمام لحظه های سبزی رو که با دستای خودت ساختی رو مرور کنی و خدا رو به خاطر این قدرت بزرگ شکر کنی دوست عزیزم:)

هی؛ کاشکی واقعا لحظه هایی که می سازم سبز باشن؛ولی واقعا خدا رو شکر به خاطر این قدرتی که بهمون داده کاشکی عقل استفاده اش رو هم به من بده.
مرسی از لطفت شاد باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد