سلام
می خوام در مورد یه دوست بنویسم .خدای خوبم لطف کرده و یه دوست به من داده که خیلی ماه.می دونین واقعا یه موجود خاصییه که این روزا خیلی کم پیدا می شه.با وجود موقعیت اجتماعی خیلی خوب و تحصیلات تا مقطع دکترا اصلا اصلا مغرور نیست.یه فروتنی به جا و درست.
از طرفی هم خیلی مهربونه و آدم رو حتی بهتر از خودش درک می کنه می تونم راحت باهاش حرف بزنم و از هیچ چیز نترسم اینکه بد برداشت کنه یا در موردم قضاوت ناجور بکنه چیزایی که شاید حتی اگه به خواهرم یا مامانم به خاطر اینکه معلوم نیست درموردم چه طوری فکر کنن نمی تونم بگم به اون می تونم بگم .می تونم خودم باشم.
چقدر دلم می خواست مثل اون باشم ولی خیلی مونده تا بتونم اینطور رفتار کنم.
یکی دیگه از خصوصیاتش که واقعا بهش غبطه می خورم قدردانیشه.قدر همه چیز رو و همه کس رو اونقدر خوب می دونه و ابراز می کنهکه شاید خود اون آدم هم قدر خودش رو اونطوری نمی دونسته.
وقتی همه دوستا کنار هم میشینیم و حرف می زنیم اونه که همیشه بهترین جای حرف هر کسی رو پیدا می کنه و در موردش اظهارنظر می کنه و دیگران رو هم همراه خودش می کنه.
در مورد خیلی چیزا اطلاعات داره ولی خیلی نرم می تونی بفهمی که اون اینهمه اطلاعات داره.
خلاصه که خیلی ماهِ
خب منم دلم می خواد اینطوری باشم آآآآآآآآه.
راستی پادرد وکمر دردم هنوز هست ولی اون حسام یه کم تعدیل شده می خوام بیشتر فکر کنم
وقتی پرنیان می خنده یا وقتی خیلی آروم و بغلش می کنم همه اون حسای بد یادم می ره ولی وقتی خیلی خسته ام خیلی گریه می کنه یا خیلی درد دارم اون حسا برمی گردناینطوریه دیگه
سلام . مرسی که به وبلاگ من سر زدید و نظر گذاشتید .
در مورد سوالی که پرسیده بودید باید بگم که باعث افتخاره واسه من .
سبز باشید .